حقیقت ...
حقیقت آن چیزی نیست که نوشته می شود ...
آن چیزی است که سعی می شود پنهان بماند!
کلمات کلیدی :
حقیقت آن چیزی نیست که نوشته می شود ...
آن چیزی است که سعی می شود پنهان بماند!
توی بازار زندگی هر کسی غرفه ای زده و دلش رو به بهایی می فروشه .
یکی برق سکه های زرین عشق چشمش را می گیرد و یکی محو سکه های سیمین مهر می شود .
البته سر خیلی ها هم کلاه می ره و سکه های تقلبی یهشون می دن و تمام سرمایشون که همون دلشون باشه رو می برن .
اما همیشه یه چیزی یادت باشه اونی که یه کیسه پر از سکه نشونت می ده بهترین مشتری نیست شاید اون یکی از همونایی باشه که بخواد سرت کلاه بذاره .
اما اون کسی که یه گوشه کز کرده و بهت نگاه می کنه و توی دستش یه سکه بیشتر نیست و تو اصلا بهش اهمیت نمی دی حتی نگاشم نمی کنی و از خودت می رونیش و با خودت می گی ارزش دل من بالاتر از این حرفاست . شاید همون ادم بهترین مشتری باشه . شاید همون یه سکه تموم داراییش باشه و اومده که دلت رو به قیمت تموم داراییش بخره . اون بیشترین قیمت رو پیشنهاد می کنه .
خوب فکر کن و مراقب باش دلت رو با کی و به چه قیمتی معامله می کنی .
ای کاش فقط برای یک شب لیلی هم مجنون می شد.
تا که ...
شب بخیر لیلی من
«امیرحسین»
در دادگاه عشق ....قسمم قلبم بود ....وکیلم دلم و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان.
قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد و پس محکوم شدم به
تنهایی و مرگ کنار چوبه ی دار
از من خواستند تا اخرین خواسته ام را بگویم و من
گفتم به تو بگویند: ..... « دوستت دارم »
یکشبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
گفت یارب از چه خوارم کرده ای؟
بر صلیب عشق دارم کرده ای؟
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو من نیستم
گفت ای دیوانه لیلایت منم
در رگت پیدا و پنهانت منم
سالها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
برایت دعا میکنم تا خدا از تو بگیرد هر آنچه که خدا را از تو می گیرد
(دکتر شریعتی)
خداوندا تو می دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است
چه رنجی میکشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است